حکایت عشق ...

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت عشق» ثبت شده است

عشق ...!

ما ...
عشق را ...
اینگونه می خوانیم :
" حسین " ...

.
#عشق

۱ نظر
عاشق

بهشتِ کربلا ...



از بهشت خدا هم
اگر رانده شوم ...
تا کرب و بلا هست ...
غمی نیست ...
.
.
بسم الله ...
۱ نظر
عاشق

تربت تو ...

خاک کربلا

بر تو چه گذشت که تربت ت

سال ها سجده گاه عاشقان و عارفان شده است ...


+ پای حسین بمانی

   حسینی می شوی !

ح س ی ن

۰ نظر
عاشق

دل کربلایی ...

امشب دل م کربلا میخواهد ...

برای کربلا رفتنمان ، یک آه کافی ست

آه حسین ....


گوش بدید


+ حسین جان من مانده ام و یک دنیا آه ...
در به در شده ام ارباب ...
یا حسین
عاشق

عشق آنجاست ...

بهشت همان جایی است که انسان
از تمام متعلقات دنیوی رها می شود
و کربلا همان بهشت خدا بر روی زمین است

وقتی پا بر روی خاک کربلا می گذاری غربت عجیبی سراسر وجودت را میگیـرد
آن هـنگـام که بــرای اولیـن بـار چشمان ت مـی بیـنـد ضریح حضـرت عشــق را
مبهوت می مانی . و تمام وجودت می شود نگاه  و چشمان ت خیس از اشک ...

عشق واقعی آنجاست ...
یا حسین

عاشق

پدر عشقِ دختر ...


سر را که آوردند ، رقیه(س) نگفت ، بابا گرسنه ام ، سیلی خورده ام و ...
تا پدر را دید گفت : بـ ا بـ ا چرا لب هایت اینگونه گشته ؟ موهای سرت چرا سوخته ؟
+ میدانی ؟ ، رقیه(س) پدر را درک میکرد ، عینِ پدر شده بود !
موهایش سوخته و لب کبود ...

+ رقیه(س) بابا گفتنش هم فرق کرد
 بــابـا را ایــنــگوـنه مــی گــفـــت :
بـ ا بـ ا
بریده بریده ...
- عاقبتِ لکنت زبان ...
یا حسین
عاشق