حکایت عشق ...

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رقیه» ثبت شده است

الکی مثلا من ...

دیشب بابا

برای من

یک عروسک خرید ...

.

.

الکی مثلا من بابا دارم ...

امضا : دختر شهید

.

.

دختر ها بابایی اند ...

۱۰ نظر
عاشق

پدر عشقِ دختر ...


سر را که آوردند ، رقیه(س) نگفت ، بابا گرسنه ام ، سیلی خورده ام و ...
تا پدر را دید گفت : بـ ا بـ ا چرا لب هایت اینگونه گشته ؟ موهای سرت چرا سوخته ؟
+ میدانی ؟ ، رقیه(س) پدر را درک میکرد ، عینِ پدر شده بود !
موهایش سوخته و لب کبود ...

+ رقیه(س) بابا گفتنش هم فرق کرد
 بــابـا را ایــنــگوـنه مــی گــفـــت :
بـ ا بـ ا
بریده بریده ...
- عاقبتِ لکنت زبان ...
یا حسین
عاشق

معنی کلمه ی بابا ...

هر لغت ، برای خود معنایی دارد!

در شـام ،‌ معنی کلمه ی " بابا "

" سیلی " است ... !!


 + دخترکی از بس سیلی خورد

دیگر نمی تواسنت بگوید بابا ...

یا حسین

عاشق

یتیمِ مغموم

حسین(ع) جان

وقتی تک تک رگ های ت را می بریدند

پــیــش خـود نــگــفــتــن

تو  ، دختر داری ؟


یا حسین
۰ نظر
عاشق

جان داد زینب ...


حسیـن ، عشق ، کـربلا ، قـتلـگـاه

شـام ، کـوچـه ، خـرابه...


خلاصه ی جان دادن زینب (س) است ...

+ فکرم را درگیر خودش میکند , که چه شد توانست ، تحمل کند 

 یک زن تنها ، این همه درد را ؟

یا حسین

عاشق

انگشترِ بابا


رقیه(س) چنین گفت :

عمه ، کیه که داره میکنه به ما اشاره ؟!

نگاه کن ...

تو دستش انگشتر بابا رو داره ...

+ ساربان کار خودش را کرده بود , انگشت را با انگشتر ، ربود ...

یاحسین

عاشق

عشق و اسارت ...

پایان نامه  عشق زینب(س) به حسین (ع)

اسارت بود...


+ تاوان عاشقی را , زینب (س) اینگونه پس داد ... 

یا حسین

عاشق

خجالت کشیده ایی ...


دست مـرا بگیر نـه با دست ، با پَرت

بـی دست کربلا ، نظری جان مادرت

...

گفـتنه انـد کــوچک شده ایی , قــد یـک کــودک شـده ایی

آب های ریخته شده بر روی زمین , تو را از خجالت , آب کرد !


+ رقیه چشمانش به سمت نخلستان بود ...

یا حسین

عاشق

باران




ابـــر ها دیر رسیده اند ...
دیگر صدایی از خیمه ها به گوش نمیرسد !
+ آب روی پهلوان , میان دو رود ، ریخت ...

باران هم , گریه میکند برای خودش ... !
یا حسین
عاشق