به لب های ت که فکر میکنم !
چشمانم
باران میگیرد ... !
+ بارانیِ , بارانی شده ام ...
یا حسین
میدانی ؟ ، گـــــاهی , روضـــه هـم نیازی نیست
یک عکس هم می تواند ، اشک ت را در بیاورد ...
کـــوچک بــود ، ولــی دل ش دریـــا ، گرچه لبانش به خشکی متمایل!
یـادت نـرود ، "آخـرین سربـازِ" آقـا بـود، 'یک کـودک '... 'شش مـاهه'
یا حسین
از پیــر مـــردی پرسیده اند
" عشق " چند حرف دارد ؟
گفـت : چــهــار حـــرف ...
بـه او خندیدند و رفـتـنـد ...
پیر مرد زیر لب هایش , " حسین " میگفت ...
یا حسین ...
- - - - - - -
پرسه های ذهن م در دنیای کوچک خیال م
دل نـوشت هـایی را به ارمغان می آورد کـه
آنها را در اینجا نشر میدهم ....
به امید گوشه چشمی ...
- - - - - -
برخی!
از مطالب با "خونِ دل" نوشته می شوند
لــطـفـــاً بــا "اشــکِ چشــم" بخـوانـیــد
- - - - - -
مطالب کپی نیستند ، مگر نامشان ذکر شود!
اما کپی از آنها مشکلی ندارد ...
حلالِ جانتان ...
کربلایی باشید
نویسندگان
- عاشق(192)