حکایت عشق ...

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علی اصغر» ثبت شده است

ماهِ آسمان دلم ...



شب ها برای‌ ، کرب و بلایی شدن م
 ماه کافی ست !
 آنقدر که چشم نــوازی مـــی کند ...

+ ماهِ آسمان دلم شده ایی عباس (ع) ...

+ گاهی خورشید ، دل گرمی ش ماه می شود ...!
حسینعلیه السلامدل ش به عباسعلیه السلام گرم است ...
یا حسین

عاشق

میم مثلِ مادر ...


این روزها  آب که می نوشم ، فکرم به دنبال رباب است
نـمیـدانـــم ، چـه مـی کشـد از دردِ فـــراق !
حتمـاً دیـگر چـشمــانی برای گـریه هم ندارد

آب بنوشی و بتوانــی کودکی را شیر بدهی
ولــی کودک ت نبـاشد ، و تــو گــریه نکنـی؟
مگر می شود !
روزها ، شیرخواره ات در گـهـواره خاکی اش
آرام گــرفته بــاشد و تو با خیـالش سَر کنی
اینها در ذهنت مجسم شَود و تو گریه نکنی؟
مگر می شود !
ادامه مطلب...
عاشق

آخرین سرباز



میدانی ؟ ، گـــــاهی , روضـــه هـم نیازی نیست

یک عکس هم می تواند ، اشک ت را در بیاورد ...


کـــوچک بــود ، ولــی دل ش دریـــا ، گرچه لبانش به خشکی متمایل!

یـادت نـرود ،  "آخـرین سربـازِ" آقـا بـود، 'یک کـودک '... 'شش مـاهه'

یا حسین

عاشق

هاجر کربلا


خیمه به خیمه را

رفتــه است رباب

هاجـرِ کرب و بلا
شــــده بـــــــود

+ «با خودم فکر می کنم اصلا چرا باید. رباب، با آب هم قافیه باشد؟»
یا حسین
عاشق

باران




ابـــر ها دیر رسیده اند ...
دیگر صدایی از خیمه ها به گوش نمیرسد !
+ آب روی پهلوان , میان دو رود ، ریخت ...

باران هم , گریه میکند برای خودش ... !
یا حسین
عاشق