حکایت عشق ...

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فاطمیه» ثبت شده است

تنهای تنهای تنها ...

علی میـرود تا برای خود

در دل نــخــلستــان هـا

چاهی دست و پا کند ...


بعد از زهرا(س) علی(ع) دیگر

هم راز و یاوری ندارد ....


علی تنهای تنهای تنها شد

...

۰ نظر
عاشق

کجایی مادر ؟


میگفت ، غریب امام رضاست
دیگری گفت ، نه ، غریب چهار شهید بقیع هستن
گفتم ، غریب تر از مادر(س)هم هست؟

نه قبری ، نه نشانه ایی ، کجایی مادر ؟

+عکس برای بقیع ست ، گریه کنید ، کتک میخورید
آنجا ، گریه الصاق شده است به کتک ...
بمیرم برای ت مادر ...

عاشق

درد و دل علی ...



این روز ها ، همه چیز مرا یاد شما می اندازد!
در ، دیوار ، چادر ، کوچه و ...


علی(ع) دارد درد و دل میکند :

آن دوره ی عشق و وفا ، یادش بخیـر

آن روزگــــارِ بـــاصفـــا یـــادش بخیـــــر

شبِ عـروســی یــادته بـابـات میگفت

پیر شی به پای مرتضی ،‌ یادش بخیر


بمیرم برایت مادر ...

عاشق

حال این روز ها ...


این پیام آوران نوروز، چه اندوهی دارد

حضورشان در میان ماشین ها!

. . . . . . .

یا حال من خیلی رو به راه عید نیست؟


+ مادر ، چقدر غریبه شده ایی میان شهر هایمان ...

عاشق

کوچه ی تنگ ...

کوچه ی تنگ

مادری با کودکش

چند مرد عرب

باقی اش بماند ...


+ من از کوچه های تنـگ که میگذرم

خیلی دلم برای شما تنگ می شود ....

بمیرم برای ت مادر ....

عاشق

مادر ...

فکر میکنم با خودم

آن میخ

چه کرد با دل علی(ع) ؟


نامرد ها میخواستن با یک میخ

به دو دل ، بزنند ....


+ همـــه کــــج رفته اند...حتــــی میـــخ،

همـــه لــــج کـــرده اند...حتــــی در...

بمیرم برای ت مادر .....

عاشق