حکایت عشق ...

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «درد» ثبت شده است

دردهایش !

آنقدر که مشغول

نوشتن درد دل هایمان

شدیم که ...

دردِ دلِ پسر فاطمه ...

یادمان رفت....

۰ نظر
عاشق

دردِ عشق ...


ویران است آن دلی که عشق تو در آن نباشد

اصـلاً عشـق تـــــو معـجــزه هــا کــرده اسـت

خانه ی دل من با درد عشق تو درمان میشود

کـــه دیـــــده کــه درد ، درمــــــان کند ؟!


عشق میکند دلم ، با درد تو ...



یا حسین

عاشق

رسم عجیب ...



رسـم عـجیبی ست ...
عاشورا که تمام میشود
  تمام شده است انگار ، مصیبت هایمان ...
چرا مردم ما نمیدانن ، تازه آغاز درد های ماست ؟

 + شهر دیگر بوی محرم نمی دهد ...

+ درد هرچه که باشد درد است

آدم را از پای در می آورد ...

امان از دل زینب (س)

یا حسین

عاشق