حکایت عشق ...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی» ثبت شده است

نَفس بد !

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ

وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ

ما انسان را آفریده ایم و مى دانیم که نفس او چه وسوسه اى به او مى کند
و ما از شاهرگ [او] به او نزدیکتریم / قاف/16

نفس ...

نَفَس کشیدن ...

در آسمان را ...

ز من گرفت ..

و من ...

می خواهم ...

خودم را ...

از او بگیرم ...

.
.

الهی ...

تو که خود می گویی ... می دانم حالِ نَفست را...وسوسه هایش را ... می دانی ...حالِ دلم را ... پیکار با نَفسش را...زمین گیر شدن ها را ...لِه شدن ها را ...خسته شدن ها را...بریدن ها را ...و ...هر چه که باشد ... نزدیک از تر من به من هستی ...و تنها تویی که می توانی... یک به زمین چسبیده را بلند کنی و به آسمانش برسانی ...!

.

پس_دریاب ...

.


۰ نظر
عاشق

یه لحظه ، چند ؟‍!

آیا تاکنون با خود

اندیشیده ایی

یک لحظه از زندگی ات را

چند می فــُروشی؟


+ پشیمان از این عمر ، از دست رفته ام

باید برنامه ایی مهیا کرد ، برای بندگی ...

یا رفیق من لا رفیق له

عاشق