امشب دل م کربلا میخواهد ...
برای کربلا رفتنمان ، یک آه کافی ست
آه حسین ....
گوش بدید
+ حسین جان من مانده ام و یک دنیا آه ...
در به در شده ام ارباب ...
یا حسین
امشب دل م کربلا میخواهد ...
برای کربلا رفتنمان ، یک آه کافی ست
آه حسین ....
گوش بدید
حرم ت
سر به سر دلم میگذارد ...
مانده ام ، که چه کنم ، این روزها با غمِ فراق ؟
کربلا که می گویند ، تداعی می شود برای م
تمامِ ، لحظات با تو بودن ....
+ حرمت اینجاست ، اینجا توی این دل ...
یا حسین
وقتی پنجره دل را باز میکنی ، نسیمی شروع به وزیدن می کند
نسیمی که چشمان ت را نوازش می دهد و قطره های اشکی
که جاری میشوند از آن همه دلتنگی ، که نسیم برای ت آورده
آری ، تنها نسیـم کربــلا میتــواند چشمــانت را بــارانی کند ...
دلتنگ هوای کربلای ت شده ام ...
+ به تو که فکر میکنم ، چشمانم بارانی میشوند ...
عصب های چشمم کربلایی شده اند ...
یا حسین
بهشت همان جایی است که انسان
از تمام متعلقات دنیوی رها می شود
و کربلا همان بهشت خدا بر روی زمین است
وقتی پا بر روی خاک کربلا می گذاری
غربت عجیبی سراسر وجودت را میگیـرد
آن هـنگـام که بــرای اولیـن بـار چشمان ت مـی بیـنـد ضریح حضـرت عشــق را
مبهوت می مانی . و تمام وجودت می شود نگاه و چشمان ت خیس از اشک ...
عشق واقعی آنجاست ...
یا حسین
پیـاده روی اربـعیـن را که می بینـی !
ایـن همـه عشـق را که مـی بینـی !
" مخصوصاً آن همه لطف اهالی آن دیار
به زائران حضـرت عشــق را ... "
اشک ت جاری میشود که چرا
سال 61 هجری آنجا اینگونه نبود ؟
دل م به هوای کربلای ت محتاج است ...
یا حسین