خوب و بد ...

بیا و مرا ...
 از لیست بدهایت
خط بزن...
و در خوب های ت
بنویس ...

+ دوران مدرسه ، وقتی نام مان را در لیست بدها می نوشتند ، ساکت می شدیم و مظـلوم(!)
تا بلکه خط بخورد نام مان از لیست ... و اگر در  خوب ها اسم مان  را می نوشتند ؛دیگر هیج...
و اگر خداوند مرا از لیست بدهای ش جدا کند و.... ، چه شود ؟!

ارحم الراحمین...

هوای تو ...

گاهی باید...

دل از همه برید

و بالی برای پرواز یافت

آنگاه ، پریدن را امتحان کرد...

و چقدر زیباست پریدن در

هوای تو ...

یاد تو ...

مولا جان
قلب من ...
با یاد تو ، می تپد ...

یا مَوْلایَ بِذِکْرِکَ عاشَ قَلْبی...
ابوحمزه ثمالی

چشمانت...

چقدر بی خیال بودم...
آن هنگام که ...
از چشمانت افتادم !

وَ أَسْقَطْتَنِی مِنْ عَیْنِکَ [عِنْدِکَ‏] فَمَا بَالَیْتُ...
ابوحمزه ثمالی

مهربان من ...

مولا جان ...
مرا به حال خودم
رها مکن ...

یَا سَیِّدِی إِنْ وَکَلْتَنِی إِلَى نَفْسِی هَلَکْتُ...
ابوحمزه ثمالی

دنیا...

امشب بگیر از من

تمام دنیا را ...

سیدی اخرج حب الدنیا من قلبی

ابوحمزه ثمالی

عشق یا عشق ؟!!

سال 61 هجری

به حسین بن علی نامه دادند که حسین جان

یک کلام ، تو عشق مایی ... بیا ...

او هم رفت ولی ...

با عشق های آبکی مواجه شد و جز نامردی چیزی ندید...

...

حال ؛ سال 1435 میگوییم

یک کلام ، یابن الحسن ، تو عشق مایی ... بیا ...

و اگـر ، او روزی بـیـایــد

ما چکار خواهیم کرد ؟

...

من را در به در خودت کن

یا بن الحسن ...

نَفس ...!

کاش خدا

مرا هم ، همانند خرمشهر

آزاد می کرد ...

آزاد از نَفسم ...

اعوذ بالله من شر نفسی

بــــیــــــا ...

این روزها
مسخره کردن نام شما
شده است
سوژه یی برای عکاسان !!
.
.
آقا بیا ، تا زندگی ام
معنا بگیرد ...
.
بــــیــــــا ... !

زندان !

بیا

و مرا

از زندان خودم

نجات بده ...

یا بن الحسن ...