داشت نماز می خواند
در میان نماز این فکر به سرش زد که
اگر امام زمان امروز ظهور می کردند
نماز را پشت سر ایشان می خواند...
و آهی که در میان نماز می کشد ...
+ و چه زیباست
بعضی از فکرها ، حتی در میان نماز ...
آقا دریاب ...
داشت نماز می خواند
در میان نماز این فکر به سرش زد که
اگر امام زمان امروز ظهور می کردند
نماز را پشت سر ایشان می خواند...
و آهی که در میان نماز می کشد ...
+ و چه زیباست
بعضی از فکرها ، حتی در میان نماز ...
آقا دریاب ...
سال 61 هجری
به حسین بن علی نامه دادند که حسین جان
یک کلام ، تو عشق مایی ... بیا ...
او هم رفت ولی ...
با عشق های آبکی مواجه شد و جز نامردی چیزی ندید...
...
حال ؛ سال 1435 میگوییم
یک کلام ، یابن الحسن ، تو عشق مایی ... بیا ...
و اگـر ، او روزی بـیـایــد
ما چکار خواهیم کرد ؟
...
من را در به در خودت کن
یا بن الحسن ...
سالها ، محمد(ص)منتظر کودکی است که او را
مادر صدا کند ، به او بگوید ، ام ابیها ...
فاطمه(س)یعنی اصل آفرینش ، یعنی ، محمد(ص)یعنی علی(ع) ، یعنی ما ...
این را من نمی گویم ، پروردگار میگوید :
أی احمد، اگر تو نبودی ، افلاک را خلق نمی کردم ،
و اگر علی نبود، تورا خلق نمی کردم
و اگر فاطمه نبود، شما را خلق نمی کردم
مادر مهربانی هاعلی میـرود تا برای خود
در دل نــخــلستــان هـا
چاهی دست و پا کند ...
بعد از زهرا(س) علی(ع) دیگر
هم راز و یاوری ندارد ....
علی تنهای تنهای تنها شد
...
آن دوره ی عشق و وفا ، یادش بخیـر
آن روزگــــارِ بـــاصفـــا یـــادش بخیـــــر
شبِ عـروســی یــادته بـابـات میگفت
پیر شی به پای مرتضی ، یادش بخیر
بمیرم برایت مادر ...
این روزها....
صدای در که می آید....
آ ت ش ..... م ی گ ی ر م....
+ مگر جای یاس
میان در و دیوار است ؟
بمیرم برایت مادر ...