دست مـرا بگیر نـه با دست ، با پَرت
بـی دست کربلا ، نظری جان مادرت
...
گفـتنه انـد کــوچک شده ایی , قــد یـک کــودک شـده ایی
آب های ریخته شده بر روی زمین , تو را از خجالت , آب کرد !
+ رقیه چشمانش به سمت نخلستان بود ...
دست مـرا بگیر نـه با دست ، با پَرت
بـی دست کربلا ، نظری جان مادرت
...
گفـتنه انـد کــوچک شده ایی , قــد یـک کــودک شـده ایی
آب های ریخته شده بر روی زمین , تو را از خجالت , آب کرد !
+ رقیه چشمانش به سمت نخلستان بود ...