حکایت عشق ...
اینجا ، طولانی تر می نویسم !
خانه
درباره او !
هاجر کربلا
خیمه به خیمه را
رفتــه است
رباب
هاجـر
ِ کرب و بلا
شــــده بـــــــود
+
«
با
خودم فکر می کنم
اصلا چرا باید
.
رباب
،
با آب هم قافیه باشد؟»
یا حسین
مادر
سراب
عطش
تشنگی
هاجر
رباب
علی اصغر
کربلا
عاشق
از پیــر مـــردی پرسیده اند
" عشق " چند حرف دارد ؟
گفـت : چــهــار حـــرف ...
بـه او خندیدند و رفـتـنـد ...
پیر مرد زیر لب هایش , " حسین " میگفت ...
یا حسین ...
- - - - - - -
پرسه های ذهن م در دنیای کوچک خیال م
دل نـوشت هـایی را به ارمغان می آورد کـه
آنها را در اینجا نشر میدهم ....
به امید گوشه چشمی ...
- - - - - -
برخی!
از مطالب با "خونِ دل" نوشته می شوند
لــطـفـــاً بــا "اشــکِ چشــم" بخـوانـیــد
- - - - - -
مطالب کپی نیستند ، مگر نامشان ذکر شود!
اما کپی از آنها مشکلی ندارد ...
حلالِ جانتان ...
کربلایی باشید
دنبال کنندگان
۱۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
عاشق
(192)
طبقه بندی موضوعی
کربلا
(۷۵)
ارباب حسین علیه السلام
(۳۷)
آقا ابالفضل علیه السلام
(۶)
علی اصغرِ رباب ...
(۶)
ام المصائب
(۱۷)
خانم سه ساله
(۸)
ائمه
(۴۳)
حضرت مادر (س)
(۱۲)
امام رضا
(۳)
دختر آفتاب
(۹)
امام زمان (عج)
(۲۰)
برای دل م \ت ...
(۶۱)
شهدا
(۳)
امیر المومنین
(۲)
اینجا ، طولانی تر می نویسم !
(۳)
مناجات با خدا
(۱۹)
قرآن
(۹)
نهج البلاغه
(۱)
عکسهایم
(۱)