حکایت عشق ...

دل بسته !

هرچه دل بسته تر شوی ، دنیاییت بزرگ تر می شود ...

دنیا هم اگر برای ت بزرگ شود ، که واویلا ...


+ آدمی است دیگر ، گاهی دلش گیر میشود برای این و آن !

شهید از دل بستگی های خود بُریــد !
آنگاه ، به سوی معبودش پر کشید ...

+ مانده ام
خدا عاشق من است ، یا من عاشق خدا ؟

آسمانی ام کن ...
عاشق

شب جمعه ...


غمت ، مرا

آسمانی میکند...


نوکر اینجا هم که باشد ، روح او در کربلاست
هر شب جمـعه ، غـلام افتـخاری می شـود

گوش بدهید :
دریافت

خسته شده ام ، من و این همه دلتنگی ...
یا حسین
عاشق

عجیب ترین چیز !

عجیب ترین چیزی که من تا به حال دیده ام

این بوده که چرا بعضی ها اینقدر

دیر دلشان برای امام زمان(عج) تنگ میشود.

شهید صدیقی


+ من دلی برایم نمانده ، تا تنگ شود برایتان

...

اغثنی یا مولای

عاشق

یه لحظه ، چند ؟‍!

آیا تاکنون با خود

اندیشیده ایی

یک لحظه از زندگی ات را

چند می فــُروشی؟


+ پشیمان از این عمر ، از دست رفته ام

باید برنامه ایی مهیا کرد ، برای بندگی ...

یا رفیق من لا رفیق له

عاشق

إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ ...

إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ


آری
خسران زده ام
برای آنکه باید می ماندم پای تو
ولی نماندم ...

+ اِرحم من رأس ماله الرّجاء ...

+ بروید و بخوانید این سوره را ، با معانی اش ...
ستارالعیوب
عاشق

دَرهم و دِرهم ...

صحبت از سفر به مـشـهـد بود
خیلی مشتاق بود که به این سفر برود
اما عده ای گفتن ، نمی شود !!
  زیرا این کاروان پر بود از آدم های تحصیل کرده
اما او مـیـوه فـروش ساده ی بازار بود
خلاصه ، رفت ...
رسید مـشـهـد و تو اولین سلام به امـام رضـا
همه مشغول خواندن اذن دخول بودند که دیدند
این میوه فروش بی سواد ماجرای ی ما رو کرد به امـام رضـا و گفت:
یا امـام رضـا من تو بازار میوه هامو
|به دِرهَم میفروشم ولی تو دَرهَم بخر|
قـصـه تـمـام


+ هرکس غریب تر ، آشنا تر !

امام مهربانی ها...

عاشق

راهیان عشق ...

دلــم را

جلوتر فرستاده ام

رفـتــه است

جا بگیرد ...


+ تمامِ بهشت ، بوی چادر مادرم ، زهرا(سلام الله علیها)را می دهد ...

یا زهرا

عاشق

دل کربلایی ...

امشب دل م کربلا میخواهد ...

برای کربلا رفتنمان ، یک آه کافی ست

آه حسین ....


گوش بدید


+ حسین جان من مانده ام و یک دنیا آه ...
در به در شده ام ارباب ...
یا حسین
عاشق

دل م و دل ت ...

تو آنچنانی که دل م میخواهد

مرا آنچنان کن

که دل ت میخواهد...


+ دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت ...

یا حسین

عاشق

خسته ام از فصل سرد گناه !


من غرورم را به
 عشق "تـو"
زیر پا می گذارم!
تو هم مرا ببخش ...

اللهم أنتَ أنتَ، و أنا أنا...
 خدایا! تو، توئی با همه مختصات مهربانی و پروردگاری ات.
 و من، منم با همه خبائث و حقارت های بندگی ام.
..

+ عاقبت میخواهی با من چه کنی ، مهربانِ من ؟
ارحم الراحمین من ...
عاشق