کاش خدا
مرا هم ، همانند خرمشهر
آزاد می کرد ...
آزاد از نَفسم ...
اعوذ بالله من شر نفسی
کاش خدا
مرا هم ، همانند خرمشهر
آزاد می کرد ...
آزاد از نَفسم ...
اعوذ بالله من شر نفسی
غرور مرا گرفت
خدا آنچنان ، حالی بهمان داد
که فهمیدم ، اگر او نخواهد
هیچ نیستم ...
.
.
برای یک لحظه هم
خودت را از من مگیر
مهربان من ...
ارحم الراحمین من ...
وقتی
اعتماد به خداوند هست
اعتماد به نفس را میخواهم
چکار ؟
+ ایــن روزهــا در فضــای واقعــی و مجــازی پــر شــده است از
مطالبی که میگوید ، چگونه اعتماد به نفس خود را بالا ببریم ؟
باید یاد بدهیم به دیگران که چگونه به خدا اعتماد کنیم ...
+ الیس الله بکاف عبده ؟
آیا خدا برای بنده اش کافی نیست ؟
به خدا اعتماد کنیم ...
در خیابان قدم می زد
چشمش ، افتاد به "تجملات" برخی ها!
در دلش گفت ، کاش من هم اینگونه بودم
ناگهان یادش آمد ، آیه ایی از قرآن را و زمزمه کرد :
کل من علیها فان ، کل من علیها فان ...
* همه چیز فنا پذیر است *
وقتی تو را دارم
دیگران را میخواهم
چکار ؟
خیر حبیب و محبوب
می دانی
خدا برای ت ، نامه فرستاده است ؟
آن دنیــا ، خـدا در مـورد نـامـه اش
از مـــا ســوال می کنــد ...
قرآن بخوانیم ...
+ قیامت که برپا شد
خداوند سوال میکند ، فلانی من برای تو در دنیا
یک نامه ی شش هزار آیه ایی فرستاده ام
آن را خوانده ایی ؟ درک کرده ایی ؟
هرشب حداقل یک صفحه قرآن بخوانیم ...
آسمانی ام کن ...
هرچه دل بسته تر شوی ، دنیاییت بزرگ تر می شود ...
دنیا هم اگر برای ت بزرگ شود ، که واویلا ...
آیا تاکنون با خود
اندیشیده ایی
یک لحظه از زندگی ات را
چند می فــُروشی؟
+ پشیمان از این عمر ، از دست رفته ام
باید برنامه ایی مهیا کرد ، برای بندگی ...
یا رفیق من لا رفیق له